درتاریکی پارت{27}
پسری که روی مبل نشسته بود پاشد دست یکی از چشم بسته هارو گرفت و محکم به سمت در عمارت کشید ولی مکث کرد
×امیدوارم دفعه ی بعد به دلیل بهتری همدیگه رو ببینیم
کوک:منم همینطور یونگی شی
جونگکوک و یونگی باهم دست میدن و بعدش
یونگی،آقای مین و
بادیگارداشون رفتن بیرون
جین:آخیششش از دست این مزاحما خلاص شدیم
کوک:آجومااااا گشنمههه😭
آجوما:ماشالله اونقدر خوردن این مهمونا که وقت نکردم شام درست کنم الان درست میکنم(این داستان چند لحظه بعد از رفتن مهمونا😂)
مینسو:آجوما میشه منم کمکتون بکنم؟
آجوما:البته...ببینم بلدی
مینسو:خورد کردنو که همه بلدن
آجوما:امیدوارم
.
مینسو زود رفت لباساشو عوض کرد وباآجوما به آشپزخونه رفتن و مشغول شدن
جین و جونگکوک هم رفتن بالا تا لباساشونو عوض کنن
.
چند دقیقه بعد
مینسو:اوه شتتتت
آجوما:خوبی دخترم؟
مینسو:اوه بله فقط چسب زخم دارین؟
آجوما:چیشد دستتو بریدی؟
مینسو:بله
آجوما دست مینسو رو میگیره و نگاه میکنه
آجوما:این کارش از چسب زخم گذشته باید بخیه زده بشه
.
.
.
.
جهت عزاداری برای موهای جین گذاشتم 😭
×امیدوارم دفعه ی بعد به دلیل بهتری همدیگه رو ببینیم
کوک:منم همینطور یونگی شی
جونگکوک و یونگی باهم دست میدن و بعدش
یونگی،آقای مین و
بادیگارداشون رفتن بیرون
جین:آخیششش از دست این مزاحما خلاص شدیم
کوک:آجومااااا گشنمههه😭
آجوما:ماشالله اونقدر خوردن این مهمونا که وقت نکردم شام درست کنم الان درست میکنم(این داستان چند لحظه بعد از رفتن مهمونا😂)
مینسو:آجوما میشه منم کمکتون بکنم؟
آجوما:البته...ببینم بلدی
مینسو:خورد کردنو که همه بلدن
آجوما:امیدوارم
.
مینسو زود رفت لباساشو عوض کرد وباآجوما به آشپزخونه رفتن و مشغول شدن
جین و جونگکوک هم رفتن بالا تا لباساشونو عوض کنن
.
چند دقیقه بعد
مینسو:اوه شتتتت
آجوما:خوبی دخترم؟
مینسو:اوه بله فقط چسب زخم دارین؟
آجوما:چیشد دستتو بریدی؟
مینسو:بله
آجوما دست مینسو رو میگیره و نگاه میکنه
آجوما:این کارش از چسب زخم گذشته باید بخیه زده بشه
.
.
.
.
جهت عزاداری برای موهای جین گذاشتم 😭
۴.۶k
۲۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.